زندگی نامه
اینجانب در خانواده ای مذهبی در سال 1341 هجری شمسی به دنیا آمدم. ابوی اینجانب از علمای بزرگ افغانستان در استان «بامیان» بخش یکاولنگ منطقه زردگاه بودند و علوم مقدماتی حوزه را نزد ایشان شروع نمودم و بعد از مدتی جهت ادامه تحصیل به مدرسه «یکاولنگ» رفتم و مشغول به تحصیل شدم که بعد از مدتی ایام تحصیل اینجانب با حمله شوروی سابق به افغانستان مصادف شد که این کشور کمونیستی از بدو ورود به افغانستان شروع به دستگیری و کشتار علمای افغانستان نموده و با آغاز قیام مردم افغانستان؛ دروس حوزه ها تعطیل شد.
اینجانب سه سال در جبهه های جنگ فعالیت داشتم و در سال اول جنگ، کمیته موقتی زیر نظر علماء تأسیس شد که اینجانب بعد از مدتی متولی نگهداری از سلاحهای جنگی اعم از (سبک و سنگین) بودم و همزمان مشغول تبلیغ در جبهه بودم. پس از سه سال جنگ و در اول سال چهارم، مناطق مرکزی به دست مجاهدین فتح شد و شورای علماء تشکیل شد که وظیفه آن اداره مناطق آزاد شده بود و بعد از آن احزاب تشکیل شد که به اعتقاد اینجانب در ادامه انقلاب از مسیر اصلی خود منحرف شد و دستخوش جنگهای داخلی شد که همین امر باعث شد بنده به همراه خانواده خود با وجود تمام املاک و دلبستگیهایی که در افغانستان داشتیم؛ جهت ادامه تحصیلات و نیز علاقه فراوانی که به حضرت امام (رحمة الله علیه) داشتیم راهی ایران شدیم.
لازم به ذکر است که ابوی اینجانب وقتی به نجف اشرف مشرف شدند؛ این سفر مصادف شده بود با حضور رهبر کبیر انقلاب در نجف که ابوی اینجانب چندین بار به حضور آن رهبر فرزانه مشرف شده بودند که بسیار ایشان را تحت تأثیر قرار داده بود و وقتی که به افغانستان بازگشتند تعدادی از رساله های ایشان با جلد کتاب حلیه المتقین به افغانستان آوردند و مدام از ایشان در افغانستان تعریف و تمجید کرده و تبلیغ می کردند که همین امر باعث شده بود نسبت به حضرت امام (رحمة الله علیه) علاقه و عشق فراوانی در من ایجاد شود.
همه این عوامل باعث شد به شهر مقدس مشهد و جوار امام رضا (علیه السلام) مهاجرت نمایم و تحصیلاتم را از «حاشیه و معالم» ادامه دادم و با آغاز جنگ تحمیلی نظر به فرمان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) راهی جبهه های جنگ حق علیه باطل شدم. در مدت هشت سال در تمام ایام محرم، رمضان، تابستان و عند الضروره در جبهه ها حضور داشتم اما به صورت رسمی و تشکیل پرونده به مدت تقریبا شش ماه حضور داشتم که به عنوان مثال (مدتی در تیپ یک لشکر 81 در جبهه ی تنگه بیجار و مدتی در آتش بار 2 تیپ یک از لشکر 81 و نیز مدتی در آتشبار یک و توپخانهی 130 از تیپ یک لشکر 81) حضور داشتم. چون بنا بر نوشتن زندگی نامه علمی است از ایام جنگ به همین میزان بسنده می کنم.
بعد از جنگ، دروس سطوح عالیه را به پایان رساندم و همزمان به تدریس دروس سطوح در مشهد پرداختم و همچنین مشغول به تدریس در آموزش و پرورش مشهد مدرسه راهنمایی «شهید نیک خلق» جهت تدریس دروس سطوح معارف و قرآن و عربی پرداختم و نیز مدتی در نهضت سواد آموزی مشغول به فعالیت و تدریس بودم.
از جمله فعالیتهای دیگر علمی اینجانب تأسیس مدرسه علمیهی «الهادی» در مشهد می باشد که هم اکنون نیز فعال است و نیز کتابخانه «المهدی (عج)» را تأسیس کردم که قریب به 2000 جلد کتاب در آن موجود می باشد و هم اکنون نیز مورد بهره برداری و استفاده جوانان مناطق جنوب شهر و محروم مشهد مقدس واقع می شود.
بعد از اتمام دروس خارج آیات عظام: «مرتضوی» و «فلسفی»، عازم شهر مقدس قم شدم و در این مدت قریب به ده سال از محضر «حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی» و درس فقه «حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی»، «حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی» و مرحوم «حضرت آیت الله العظمی تبریزی (رحمة الله علیه)» استفاده های فراوانی بردم و اکنون نیز در همین مدت ده سال مشغول به تدریس دروس سطوح عالیه می باشم و همچنین عضو شورای علمای افغانستان در استان قم می باشم که فعالیتهای فرهنگی این شورا زیر نظر اینجانب می باشد.